
در سایهٔ اقتدار مثبت اطلاعرسانی در عصر رسانه، نقد دایرهٔ قدرت در ایران نیز پا به ادبیات سیاسی گذاشته است. انگیزهٔ غالب این نقد و ورود آن به ادبیات سیاسی ایران طی دو دههٔ گذشته، بهدلیل ساختار فاسد دیکتاتوریهای موروثی در تاریخ معاصر ایران و آثار گسترده و همهجانبهٔ فساد آن در جزئیات زندگیِ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بوده است.
آنچه این نقد را در ایران پردامنه نموده، نقش خاص دیکتاتوری ولایت فقیهی و آثار زهرآگین آن بر تباهیِ زندگی ـ با همهٔ وجوه فکری، معنوی، فرهنگی، اخلاقی، صنفی، آموزشی، ورزشی و... ـ بوده است.
این نقد در مسیر بلوغ خود، گامبهگام تحتالشعاع قیامهای اجتماعی از ۸۸ تا ۱۴۰۱، مسیر انتقادی تا نفی را طی نموده است. در کانون این نقد و مسیر طی شده، اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه همواره برجستهترین موضوع مبتلابه ایران در میان پیشینیان همسلک او در علت عقبماندگیِ ایران بوده است. اصلی و شخصی[از جنبهٔ موقعیت نقدناپذیر، قدسیمآب، مطلق بودن] که خمینی بانی آن بود.
خمینی بانی اطاعت از گرگٍ در کمین قدرت شد. موقعیت مذهبی ـ سیاسی که او در بدو ورود به ایران داشت، میتوانست عامل مهم مهار این گرگ باشد؛ ولی ابلیسی که در ماهیت تاریخیِ تفکر او نهان بود ـ و غیر از اندک مجربان، آن تودهٔ رفته به پیشواز او از آن آگاهی نداشتند ـ وی را مطیع گرگ فرعونصفتی با شاخص قدرتپرستی نمود.
از آن پس در اطراف سیاستپیشهگیِ خمینی و خمینیصفتی، گرگٍ قدرت است که بر هست و بود همگان پوزار میکشد؛
سلطهگری و صدارت به هر قیمت، هدفهاییاند که تأمینشان، تسمه از گردهٔ مردمان میکشد؛
مذهب سیاسی شده است که موقعیت و مقام را دجالگرانه از قداست و الاهیت عاریه میگیرد تا کرسی ولایت مطلق را بر شانههای زمینیان، سنگینتر بنشاند تا سوداگریِ سرمایه و غارتگری همهجانبهاش تضمین بدون زمان داشته باشد.
سلطهٔ مطلق قدرت سیاسی ـ مذهبیِ ولایت فقیهی [گرگ مطاع ابلیس]، با تفکر غالب جنسیتی، میخواهد هست و بود زن و مرد ایرانی را به گروگان بگیرد تا در قبرهای پیشساخت تمدن انسانی و اجتماعی، دفنشان کند که هویت مشترک و تساوی حقوق انسانیشان، هرگز تداعی و راهنما و انگیزش مبارزه برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی نگردد.
با این اوصاف، آن نقد قدرتمندی که اکنون در جامعهٔ ایران جریان دارد، در دو جنبهٔ «باور» و «اقدام» ظهور یافته است. در جنبهٴ «باور»، یقین عبور از تمامیت حاکمیتی با سلطهٔ گرگی مطاع ابلیس است و جنبهٔ «اقدام» آن، اعتراض و قیام و خیزش و شورشی که همان «باور» را به میدان مبارزهیی سیاسی ـ اجتماعی ـ صنفی با هدف نفی همیشگیِ گرگ و ابلیس در جغرافیای ایران آورده است.