
از زمانی که بشر تاریخ خود را رقم زده به اشکال مختلف دو نیروی متضاد را در مقابل هم دیده است. که این دو نیرو پیوسته و دائمی بدون سازش با یکدیگر، تا به امروز در نبردی بیوقفه حضور خود را حفظ نمودهاند. در یکسو نور و روشنایی و در سوی مقابل ظلمت و تاریکی در نبرد با یکدیگر بودهاند.
نور و روشنایی نیروی اهورایی و بشردوست و ظلمت و تاریکی نیروی اهریمنی و ضدبشر است. هر فرد، دسته، جریان و سازمانی به میزان دور و نزدیک شدن به یکی از این دو محور، شرافت و حدود انسانی خویش را تعیین میکند. امروز در صحنه سیاسی و اجتماعی میهنمان نیز این دو نیرو با یکدیگر در جنگ هستند.
در یکسو جنایت و رذالت انباشته شده قرون و اعصار است که خود را در حاکمیت پلید و ضدانسانی که خمینی و دار و دستهاش مظهر آن هستند، نشان میدهد و در سوی دیگر نور و روشنایی و مسیر گام نهادن به سوی انسانی رها و آزاد که سمبل آن «مسعود رجوی» است.
در این جنگ نابرابر، البته تعفنهای وجودی شماری خیانت پیشه نیز خود را بارز میکند. عناصر پسماندهای که مربوط به این شرایط نیستند، آنان که توان گام نهادن به مراحل پیچیدهتر تکامل مبارزاتی را ندارند و دست آخر از گردونه خارج میشوند. این عناصر به سمت لشکر ظلمت و تاریکی میروند. چرا؟
چون نمیخواهند باور کنند که برای مبارزه خود حد و حدود قائل شدهاند، کم آوردهاند، توان مبارزاتی در حد فدای همه چیز و گذشتن از زن و زندگی و خانه و خانمان برای یک خلق و میهن برای آزادی را ندارند، این افراد وقتی در خدمت پلیدی و پلشتی حاکمیت در میآیند از انسانیت خارج شده و به انحطاط کشیده میشوند.
این است سرنوشت خائن و توابی به نام ایرج مصداقی، که خود اینک بچه جلادی است خارجه نشین، از جنس حاجی لاجوردی جلاد، از نوع حاج قاسمها که تشنه به خوناند.
سرنوشت این به خدمت درآمدگان ولایت یزیدی خمینی و خامنهای و یا فاشیسم هیتلری همواره در تاریخ روشن بوده است. خائنینی که دیر یا زود به دست عدالت سپرده خواهند شد. در فردای آزادی ایران، هر قدر خواستید خودتان را در این کشور و آن کشور رنگ کنید، هر قدر خواستید به جلد استاد دانشگاه و یا پزشک (مانند تمامی تبهکاران و جنایتکاران تاریخ) دربیایید، اما گریزی از دست بلند عدالت نخواهید داشت.
آرش مشتاقی